چرا دیوونگی نسبت به حساب نمیاد؟
مثلا بگن تو چه نسبتی باهاش داری؟
منم بگم " دیوونشم "
در مرد ها حسی هست که اسمشو میذارن غیرت
و به همون حس در خانوم ها میگن حسادت
اما من به هر دوشون میگم "عشق"
تا عاشق نباشی , نه غیرتی میشی نه حسود
قلب عزیز خفه شو و در همه ی کارها دخالت نکن ...
همین که خون رسانی کنی کافیست ...
اگر هم خسته شدی , اجباری نیست به کار کردن ...
چی شد سیگاری شدی؟؟
- یه شب باران میومد خیلی تنها بودم
چی شد که ترک کردی؟؟
- یه شب بارون میومد دیگه تنها نبودم
چی شد الکلی شدی و سیگارو دوباره شروع کردی؟؟
- یه شب بارون میومد دوباره تنها شدم
چی شد آوردنت اینجا بستریت کردن؟؟
- یه شب بارون میومد ... خیلی تنها بودم ... تو خیابون دیدمش ... اون تنها نبود
کاشکی خدا بهم میگفت : دیگه خسته شدی بیا اینم همونی که میخواستی
" خرابه این دنیا یکم "
" خراب شه این دنیای غم "
گرمایی بوده ام همیشه
اما بین خودمان بماند
سرمایی میشوم وقتی
"پای آغوش تو درمیان باشد"
عشق یعنی یجوری نگاش کنی که انگار قحطیه آدمه
از همون شبی که نگفت شب خوش , فهمیدم شباش با یکی دیگه خوشه
به دنبال کدام پایان , خلاف جاده ایستادی ؟
چرا تا عادتت کردم , به فکر رفتن افتادی ؟
چرا باید به تنهایی , دوباره بی تو برگردم ؟
کجای جاده بد بودم ؟ کجای قصه بد کردم ؟
" هرکه با احساس باشد عاقبت خواهد شکست "
سکوت من هیچگاه نشانه ی رضایتم نبود
من اگر راضی باشم " با صدای بلند میخندم "
شایعه کنید که ختم من است ... دلتنگش شده ام ... شاید اینطور بیاید
تو باشی ...
باران باشد ...
و یک جاده ی بی انتها ...
به تمام دنیا میگویم " خداحافظ "
کاش میشد بدانی که فراموش کردنت مثل برآورده شدن آرزوهایم محال است ...
یاد گرفتم دستانم که یخ کرد دیگر دستان کسی را نگیرم , جیب هایم ماندنی ترند ...
"زمستان را دوست دارم "
چون معافم می کند
از پنهان کردن دردی که در صدایم میپیچد
اشکی که در نگاهم میچرخد
و همه فکر میکنند
" سرما خورده ام "
ادای بی تفاوتی سخت است , آن هم نسبت به کسی که زیباترین حس دنیارا با او تجربه کردی ...!!!
تو به من هیچ دینی نداری ...
هیچی ...
اگر عاشقت شدم , خودم خواستم ...
اگه دنیامو باتو ساختم , خودم خواستم ...
ولی تو مدیونی
به همه کسایی که بعد از تو از ته دل بهم گفتن :
" دوستت دارم "
و من پوزخند زدم و رد شدم ...
شدم معادله چند مجهوله , این روزا هیچکس منو نمیفهمه ...
پسری که با عشقش مثل یه "پرنسس" رفتار میکنه مشخصه تو دستای
یه "ملکه" بزرگ شده ...
یه لیوان بردار پرتش کن , شکست؟ دیدی ؟
حالا برو ازش عذرت خواهی کن
هی بگو لیوان ببخشید معذرت میخوام
چی شد ؟ بنظرت درست شد ؟
پس بفهم که دل اگر بشکنه دیگه درست بشو نیست ...
" قلبم " مثه " قبرم " همیشه جای یه نفره
چه خوب است اگر آدم ها ...
"یک نفر را هر روز دوست داشته باشند , نه هر روز یک نفر را"
"قلبم لج کرده است"
میگوید یا با او ... یا من می ایستم تو تنها برو
یه شب خیلی دلم هواشو کرده بود
پیام داد خیلی دوستت دارم !!!
تا اومدم بگم ما بیشتر, دیدم فرستاده شرمنده اشتباه شد ...
چه حرف بی ربطیست که مرد گریه نمیکند , گاهی آنقدر بغض داری
که فقط باید مرد باشی تا بتوانی گریه کنی ...
یه مرد واقعی مردیه که وقتی یه دخترو دوس داشت , واسه باقی دخترا نماز میت بخونه ...
به سلامتی دو بوسه :
1. موقعی که فرزند به دنیا میاد و پدرش بوسش میکنه و فرزند نمیفهمه
2. موقعی که پدر فوت میکنه و فرزند صورتشو میبوسه و پدر نمیفهمه
دل رابدنام نکنیم , آنچه بعضی ها در سینه دارند کاروانسراست نه دل ...
من و تو شباهت های متفاوتی باهم داریم :
هر دو شکستیم , تو قلب مرا و من غرورم را
هر دو رقصیدیم , تو با دیگری و من با ساز های تو
هر دو بازی کردیم , تو با من و من با سرنوشتم
ودر آخر هر دو پی بردیم :
تو به "حماقت " من و من به "پست " بودن تو
آری , این شباهت های متفاوت هر روز آشکارتر می شود ...
وقتی آدم یه کسی رو از ته دلش بخواد, هیچکس نمیتونه اون رو ازش بگیره
و یا تغییری تو تصمیمش ایجاد کنه ... پای همه چیزشم هست , به هر قیمتی ...
من آدم نرفتنم
آدم دوست ماندن
یا اصلا آدم دیر رفتنم
خیلی دیر
اما وقتی بروم
دیگر آدم برگشتن نیستم
آدم مثل قبل شدن نیستم
باور کن ...
از اینجایی که من هستم
تمام شهر معلومه
کنارم خیلیا هستن
دلم پیش تو آرومه
آدمی غرورش را خیلی زیاد شاید بیشتر از تمام داشته هایش دوست میدارد
حالا ببین اگر خودش غرورش را به خاطر تو نادیده بگیرد چقدر دوستت دارد
این را بفهم آدمیزاد ...
من یه دخترم
وقتی دلم میگیره...
بشقاب هارا نمیشکنم...
شیشه هارا نمیشکنم...
دل کسی را نمیشکنم...
زورم به تنها چیزی که میرسد این "بغض" لعنتیست...
یه قانونی تو دنیا هست به نام قانون من و تو
یعنی تو با هرکسی غیر من باشی , غیرقانونیه ...